تفکر طراحی:

پیش از پرداختن به مفاهیم اولیه ی مورد استفاده در این پژوهش ذکر مقدمه‌ی کوتاهی در مورد “تفکر طراحی” که پیش زمینه‌ی این متن است لازم می نماید.

تفکر طراحی در تقابل با تفکر مهندسی و تفکر تجاری مطرح شده و در دو دهه ی اخیر مورد توجه سازمان های نوآور و آکادمی‌های بزرگ مدیریت و تجارت جهان بوده است.  “تفکر مهندسی” با آنالیز مسئله و محدود کردن دامنه ی بررسی (بخوانید تقلیل دادن مسئله) و مشخص نمودن متغیر ها و یافتن رابطه و معادله بین آنها فعالیت خود را انجام می دهد و بسیار بهینه عمل می کند زیرا معادلات و مجهولات را طوری تعریف می کند که پاسخی مشخص برای مسئله بیابد. این نوع تفکر معمولاً در مسائل مربوط به فن آوری یا قابل تقسیم به مسائل با معادلات مشخص و تعداد مجهولات متناظر با تعداد معادلات هستند به کار می آید.
“تفکر تجاری” با استفاده از انواع مختلف شاخص ها مانند توانمندی و منابع درونی، مزایای رقابتی، شرایط بیرونی و … سعی در تصمیم گیری در مورد مسائل مشخص دارد و این کار را با جمع کردن اطلاعات در شاخص های تصمیم‌گیری مانند شاخص بازگشت سرمایه یا دیگر شاخص‌های تجاری و سپس بهینه‌سازی و تصمیم‌گیری بر مبنای آنها انجام می‌دهد. این طرز تفکر در مورد مسائل تجاری قابل تعریف یا بهینه‌سازی برای تصمیم‌گیری با ریسک مشخص به کار می آید.

تفکر تجاری از نظر رویارویی با پیچیدگی های واقعی، مشابه تفکر طراحی، تلاش می‌کند در دل پیچیدگی تصمیم را پیش ببرد ولی روند مواجهه با این پیچیدگی این دو رویکرد را از هم متمایز می کند. تفکر تجاری از دیدگاه اقتصادی سعی در استفاده از وضع موجود به نفع سازمان دارد و طراحی با دیدگاه کاربر محور در صدد تعریف مسائل پایه‌ای و حل مسئله برای کاربران آینده است. عموماً حین ارائه‌ی راهکارهای طراحی، بخصوص در حوزه‌های کسب‌وکار انتفاعی، نیاز به دید تجاری برای تعریف نحوه‌ی انتفاع سازمان نیز وجود دارد.
“تفکر طراحی” در مورد “مسائل خبیث”بیشترین کاربرد را دارد، مسائلی با پیچیدگی بالا، متغیر ها و مجهولات بسیار که معادلات محدود موجود قادر به حل آنها نیستند و مسئله هم بهینه کردن یا تغییر اندک یک راه حل موجود نیست بلکه یافتن پاسخی است که در ابتدا وجود ندارد. در این مسائل معمولاً پاسخ از پیش مشخص نیست و حتی پس از ارائه ی پاسخ باز هم اطلاعات جدید در حال افزوده شدن به مسئله و تغییر آن است به همین دلیل طراح از مردم نگاری، مصاحبه، پرسشنامه و دیگر روش های موجود استفاده می کند تا نقطه نظری از دیدگاه افراد نیازمند به حل مسئله پیدا کند که با فرضیه متفاوت است و همیشه به صورت یک جواب احتمالی باقی می ماند تا پروتوتایپ نهایی انجام شود. حتی پروتوتایپ های کوچک و سریع هم نه پیشنهاد پاسخ بلکه به نوعی پرسش سؤال در مورد پاسخگویی طرح هستند و در محیط واقعی که مسئله در آن تعریف شده مورد بررسی قرار می گیرند. جدول ‏2‑1 برخی از این تفاوت ها را نشان می دهد.

جدول ‏2‑1: مقایسه ی تفکر تجاری و طراحی

رویکردهای حل مسئله تفکر / رویکرد تجاری تفکر/ رویکرد مهندسی تفکر طراحی / کنش طراحانه
جنس مسائل مسائل تجاری
(ساده یا دشوار ولی بدون تعریف خبیث/ بدخیم)
مسائل مهندسی
(تقلیل یافته با معادله و مجهول متناظر)
مسائل خبیث / بدخیم
Wicked Problems
رویکرد عقلانیت، واقع بینی و تصمیم بر مبنای منافع عقلانیت، کنترل متغیرها و محیط عقل در کنار شهود و تجربه ی شخصی، واقعیت برساخته‌ای اجتماعی
معلومات اولیه برای شروع مسئله و وضع مطلوب مشخص مسئله‌ی تقلیل یافته به معادلات مهندسی با متغیرهای مشخص چالش اولیه نیازمند شفاف‌سازی توأمان مسئله و راهکار
روش (متد) تحلیل شرایط کسب‌وکاری با تمرکز بیشتر بر سازمان و معیارهای کمی، از درون به بیرون سازمان تقلیل متغیرها و شرایط به موقعیت قابل کنترل و بهینه‌سازی با تمرکز بر معیارهای کمی تجربه و تعامل با واقعیت با تکرار روند
به سمت راه حلی “بهتر”
فرآیند برنامه ریزی و کنترل مهندسی کردن تعامل
محرک های تصمیم گیری منطق تجارت، مدل های تحلیل اقتصادی معادلات مهندسی شناخت کمی و کیفی و ایجاد راهکارهای محتمل و گرفتن بازخورد و اصلاح
ارزش ها به دنبال ثبات و کنترل به دنبال منطقی و قطعی بودن به دنبال ایجاد راهکار در محیط پیچیده‌ی واقعی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *