من طی چندین سال خیلی مطالب شخصی رو فیسبوک نوشتم. شاید برای اینکه ببینم چند نفر با من همذات‌پنداری دارن و مثل من فکر می‌کنن و شاید خود اینها در جهت همراه شدن و تغییر مثبت حرکتی ایجاد کنه. اون حدی که می‌خواستم موفق نبود ولی برای خودم خوب بود و الان برای یادآوری اینهارو در بلاگ شخصیم هم اضافه می‌کنم این اولین یادآوری هست:

امروز فهمیدم که چرا آدمی که می خوام نیستم. اینجا نوشتم چون فکر کردم درد خیلی هامونه و بهش عادت کردیم

من با بی تفاوتی، تنبلی و عدم اصرارم بر کارهایی که درست می پنداشتم، بیش از 80% زندگیم رو اجازه دادم که شرایط و اطرافیانی که خیرخواهم نبودند برام تصمیم بگیرند و به زندگیم برنامه و جهت بدن. (منظورم اصلا اطرافیان بد نیست، بلکه همه کسانی است که به حق و در درجه اول باید به فکر نفع خودشون باشن.)

من به اندازه ی کافی در واقعی کردن حقایق درست، زیبا و مفید ذهنیم، حتی/مخصوصا، اونهایی که به عنوان نیاز می شناختمشون، تلاش نکردم.

الان حس می کنم، من برای 90% شرایطی که توش هستم مقصرم. و البته اینجا نوشتم چون حس کردم، جمعی که امیدوار، انگیخته و حاضر به اصرار بر راه های درست شناخته شده، توسط فرد فردش نیست، باید فرد فردش، تک به تک، خودشون رو اصلاح کنن، و البته به خاطر خودشون نه به خاطر دیگران.

اگر شما هم چنین احساسی دارید، بنویسید و بیاین در تصحیح خودمون، همدیگر رو تقویت کنیم؛ با نوشتن عیوبمون و کارهایی که برای رفعشون انجام می دیم و جاهایی که علاوه بر ناملایمات، بر پیمودن راهی که خودمون درست دونستیم اصرار کردیم، راهش و نتیجش هر چی که می خواد باشه. این برای خود من، قدم اوّله.

صالح 7 شهریور 1390

(عکس از وحید خضریان)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *