مفاهیم اساسی

دیزاین / کارگشایی

ترجمه‌ی دیزاین، چالشی بلندمدت است. 

برخی طراحی را در شکل کلی معادل خوبی می‌دانند و استناد می‌کنند به «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم» و «سازمان طرح و برنامه» و …  و ظرفیتِ زبانیِ واژگانِ «طرح» و «طراحی» را بسیار فراتر از فعلِ رایجِ طراحی کردن روی کاغذ نمایش می‌دهند.

از طرفی نقدهای مهمی از جمله نقد جدی آقای نژده هوانسیان در مورد لغت طراحی وجود دارد که تداعی‌گرِ طراحی کردنِ دستی است و در جستجوی گوگل، اکثرِ عکسها و ارجاعات فارسی به همین فهم از «طراحی» برمی‌گردد. 

اگر نقد را بپذیریم، پیدا کردنِ واژه‌ای که بارِ چنین لغت مهم و پرباری را بتواند بکشد، سخت خواهد بود. لغتی که در اشکالِ مختلف اسم و فعل به کار می‌رود و حتی در Design Dictionary جرأتِ نوشتنِ یک معنای شفاف از آن، وجود ندارد. 

با چندین پیشنهاد و تلاش متفاوت در سنجشِ ظرفیت کلمات و تداعی‌هایشان برای اطرافیانم، من لغتِ «کارگشایی» را پیشنهاد کرده‌ام. ترکیبی که به این شکل در زبان فارسی استفاده‌ی رایج ندارد و ظرفیت دارد تا گشوده‌شونده بودنِ فرآیند دیزاین، به سمت راهکار رفتنِ فرآیند آن و حوزه‌ی گسترده‌ی معنایی‌اش را می‌تواند به مرور دربر بگیرد.

با این ترکیب، دیزاینر » کارگشا، دیزاین » کارگشایی، گرافیک دیزاین » کارگشایی گرافیک، سرویس دیزاین » کارگشایی خدمات خواهد بود. 

تفکر دیزاین / اقدامِ طراحانه

تفکرِ دیزاین، در سالهای اخیر میان کسب‌وکارها و مدیران جذاب شده زیرا تنها روش مواجهه با موقعیت پیچیده در عصر فراصنعتی و پرابهام امروز است. 

در شرایطی که انسانها درگیر خلق و استفاده از محصولات و خدمات هستند و ارتباطات گسترش یافته، همه چیز پیچیده‌تر از عصر صنعتی است. در این شرایط برای حل مسائلی که هر روزه پیش روی ما هستند، نیازمند طی نمودن فرآیندی هستیم که به آن تفکر دیزاین می‌گویند، مراحل اینگونه‌اند: 
1. شناخت و فهم ذی‌نفعان و زمینه‌ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … 
2. تعریف و اولویت‌بندی مسائل و تعریف مطلوبیت 
3. ایده‌پردازی خلاقانه برای ایجاد راهکار با ذی‌نفعان 
4. نمونه‌سازی و تست و یادگیری از تست برای اصلاح راهکارها
5. پیاده‌سازی و پایش 

این مراحل را Design Thinking نام گذاشته‌اند ولی همانطور که مشهود است، بسیاری از بخشهایش شامل اقدامات عملی است. به همین دلیل در ایران تلاش کردیم معادلی درخور مفهوم آن بیابیم و در نهایت به “اقدامِ طراحانه” رسیدیم. 

برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید از کتابِ تفکر طراحی در کسب‌وکار از انتشارات آریاناقلم یا هنر نوآوری از انتشارات مبلغان کمک بگیرید. 

دیزاین / تعامل نقادانه و خلاقانه با واقعیت

دیزاین، همانطور که در “اقدامِ طراحانه” گفته شد، روش مواجهه با واقعیتِ پیچیده است. تعریف دیزاین، به همین دلیل سخت و دچار چالش بوده و حتی در دانشنامه‌ی دیزاین، مدخل دیزاین، یک تعریف مشخص نداشته و سه صفحه توضیح دارد. 

من طی سالهایی که به دیزاین پرداختم، بر مبنای واقعیتِ کارهایی که به نام دیزاین متمایز می‌شوند به تعریف خودم از دیزاین رسیدم و سعی می‌کنم این تعریف را شفاف‌تر کنم. 

دیزاین، روشی از شناخت، فهم، ایجاد راهکار خلاقانه، نمونه‌سازی و تست با ذی‌نفعان و بازخورد و یادگیری مداوم است، این مراحل، مراحل تعامل هم هستند، فهم و درکِ طرف مقابل و شرایط، ایجاد راهکارهای تعامل و تست و بازخوردگیری و ادامه‌ی تعامل. اما هر تعاملی دیزاین نیست، وقتی شما یکطرفه دارید به تلویزیون نگاه می‌کنید، منفعل هستید و فقط پیامهایی دریافت می‌کنید و تعامل شما محدود به انتخابِ کانال است که تعاملی نقادانه یا خلاقانه در جهت خلق چیزی جدید نیست. 

در دیزاین، تعامل از جنس نقادانه برای شناخت واقعیت و منظرهای مختلف ذی‌نفعان به واقعیت و همزمان از جنس خلاقاته برای ایجاد “آنچه می‌تواند باشد…” است. پس من دیزاین را اینطور تعریف می‌کنم:

تعامل نقادانه و خلاقانه‌ی توأمان با واقعیتِ پیچیده

آینده‌های مشترک

در رویداد سار سال 1396 در مورد “آینده‌های مشترک” صحبت کردم. یکی دیگر از مفاهیمی که در حرفه‌ام دیزاین، برایم مهم شده است. 

ما یا همواره، در حال ساخت آینده‌های مشترک هستیم، یا در حال ایجاد راهکارهای موازی یا بدتر، راه‌های متعارض که زمانی باید برای تعامل با هم روبرو شوند. 

در زندگی شخصی با همسر و خانواده و فامیل و …، در سازمان با مخاطبان،همکاران، مدیران و دیگر ذی‌نفعان و در کشور با یک ملت، همسایگان و کشورهای دیگر ذی‌نفع باید آینده‌های مشترک را ساخت. ذی‌نفعان نزدیکتر مهمتر هستند و ذی‌نفعان دورتر بیشتر برای بررسی مورد توجه قرار می‌گیرند. در هر حال ما مجبوریم با این دید، “آینده‌های مشترک” را بسازیم یا قبول کنیم که با اصطکاک بیشتر برخی تعاملاتمان به تقابل و تعارض ختم شود.

پیشه/ پیشه‌وری؟
Practice

در جریان یک بازبینی ترجمه، به لغت Practice برخوردم. جایی مثل Design Practice

فکر می‌کنید این عبارت را چطور باید ترجمه کرد؟ 
تمرینِ دیزاین که نیست
ورزش که نیست 
مشق کردن است
برای یک عمر ادامه دارد و ما در زبان فارسی از یادش برده‌ایم، ما مشق کردن را برای آمادگیِ کار اصلی انجام می‌دهیم ولی Practice یک فعالیت مداوم و اصیل طی زندگی حرفه‌ای است. 
سعی می‌کنم این مفهوم را با “مشق کردن” بیشتر به کار ببرم.

باهمستان؟ جمعیت؟ Community

برای حل مسائل پیچیده‌ی اجتماعی، دیزاین لازم است، دیزاینی مدام 

برای این دیزاین، نیاز به جوامع یا گعده‌ها داریم، باز هم ترجمه‌ی درست را پیدا نمی‌کنم. Community 

البته جوامع حرفه‌ای به شکل ماتریسی باید به مسائل جامعه مرتبط باشند، مسائلی در سطوح مختلف که نیازمند سطوح مختلف شایستگی (دانش، مهارت، استعداد و توانمندی) هستند. 
یکی از دغدغه‌های مهم زندگی‌ام شکل‌دهی به بستری برای تعامل نقادانه و خلاقانه‌ی جوامع حرفه‌ای با مسائل واقعی اجتماع است. 

اگر حین خواندن این موضوع هیجان‌زده می‌شوید یا چیزی به ذهنتان می‌رسد، برایم بنویسید: 
در صفحه‌ی تماس با من