داشتم مطلب “علی ربیعی” رو به توصیه ی پدرم در مجله ی “آسمان” می خوندم که در مورد 8 ساله اخیر و اوضاع چند انتخابات گذشته صحبت کرده بود می خوندم.
با خودم فکر می کردم تأثیر دولت خاتمی بر اجتماع و فرهنگ رو چون دنبال می کردیم و علاقمند تغییراتش بودیم، دیدیم، تا حدی آگاهانه حسش کردیم و حتی خیلی ها کاستی هاش رو نقد هم کردن. ولی همین گروه تحصیل کرده و گروه روشنفکر با وجود نقد جریان احمدی نژاد از ابتدا، الان لازمه به خودشون نگاهی بندازن. حضور 8 ساله ی جریانی بی حیا، دروغگو، عجول، بی ادب، استرس زا و شرایطی که در جامعه به وجود آورده، جدا از سیاست و اقتصاد، باعث شده فرهنگ همه ی ما به صورت ناخودآگاه تغییر کنه و مقداری از رفتارهای این جریان رو ناخودآگاه تقلید کنیم.
صرفاً شرایط اقتصادی نمی تونست مارو بی ادب تر، استرس زاتر و بی توجه به احترام متقابل اجتماعی بکنه.
باید با چشم باز تغییرات فرهنگی رو جدا از تغییرات سیاسی دنبال کرد و در جهت اصلاح مشکلاتش کوشید و این تلاش هممون رو می طلبه که به خودمون نگاه کنیم و تغییرات ناخودآگاه رفتاریمون که از نظرمون مطلوب نیست رو در خودمون اصلاح کنیم.
اگر شما هم تغییری جزئی یا کلی حس کردید بهتره به اشتراک بذاریم، شاید در هممون این تغییرات رخ داده باشه.
و جوابی که در کامنتها دادم هم مهم بود:
“مردم همه جای دنیا علاقه به گریز از قوانین، آسوده بودن، پیچوندن، باور به موهومات و … در صورتی که کارشون رو آسونتر بکنه دارن فقط ساختار و عرف اجتماعی، قوانین و امکان آشکار شدن عدم تبعیتشون از قانون باعث می شه رفتار مطلوب تری (عموماً از نظر سیستم اجتماعی) نشون بدن.
https://www.coursera.org/course/behavioralecon
در مورد مردم ایران نباید یادمون بره که در شرایط بد اقتصادی و خفقان سیاسی و نا امیدی خیلی کارها می تونه از یک انسان سر بزنه که لزوماً در شرایط دیگه همون رفتار رو نداره.
یک مثالش ایرانیانی که در ایران دوستانمون بودن و کار کردنشون رو اینور دیدیم و اونور هم می دونیم چطور کار می کنن و درس می خونن و از قوانین تبعیت می کنن. مثال دوم که حالت رادیکال تغییر رفتار در شرایط سخت رو نشون بده مردم لنینگراد در زمان حصر جنگ جهانی دوم هستن (بعداً سنت پترزبورگ شد.) توی این شهر بعد از چند ماه محاصره آلمان ها اتفاقاتی افتاد که بهتر دیدم ننویسم الان ولی مسلماً رفتارشون اصلاً رفتار انسانی نبوده.
حالا من آمار 2 سال اخیر رو ندارم ولی طبق آمار سال 89 در مورد جمعیت ایران 21 % مردم در تهیه ی خوراک و پوشاک مشکل داشتن، 45% بالاتر از این 21% هم قادر به پس انداز کردن نبودن یعنی هرچی در می آوردن خرج خوراک و پوشاک و سرپناهشون رو می داده. این حدود دو سوم جمعیت ایرانه. (اگر تازه سال 90 و 91 وضع بدتر نشده بود که شده.)
روانشناسی اجتماعی هم نشون می ده رفتار مردم در گروه ها و اجتماعات خیلی متأثر از رفتار متقابل و خیلی مؤلفه های دیگس که همش به خود مردم بر نمی گرده. مثال شوک الکتریکی میلگرم رو توی صفحم نوشته بودم که دانشجو های دانشگاه ییل در شرایطی که مسئولیت با اونها نباشه، شناخته نشن و تحت فرمان مسئول آزمایشگاه حاضر شدن تا 450 ولت شوک الکتریکی به یک انسان دیگه وارد کنن.
اینارو به این سادگی نمی شه به افراد نسبت داد.
باید در جهت تصحیح و تغییر پایه ای، بلند مدت و خوش بین حرکت کرد.”
مرسی.
جدای از تاثیر شرایط محیطی از جمله حکومت بر جامعه، مساله ی تاثیر جامعه بر جامعه هم باید در نظر گرفته بشه. بخصوص که این تقابل اعضای جامعهی ایران طی 8 سال گذشته با گسترش استفادهی اینترنت و شبکه های اجتماعی نسب به دوران خاتمی مشهودتر بوده. در زمان خاتمی اغلب قشر خاصی دسترسی مداوم و مستمر به اینترنت داشتند ولی الان این دسترسی روزانه و حضور مداوم در فضای آنلاین گسترده تر شده و تقابل و روبرو شدن اقشار مختلف با هم خودش میتونه تنش زا باشه. مثلاً تقابل ناگهانی قشر تحصیلکرده و روشنفکر با افرادی که الفبای و مبانی مدنیت رو هم نمیدونن.